نکتهی اولو فقط برای این مینویسم که به روزنامهنگارای ایران دست مریزاد بگم، بابا ایول! چه طوری این کارو میکنین؟ چه طوری فقط با ۷۰۰ کلمه این قدر کسشر مینویسین؟ میگن شاعرها خدای ایجازن، شما سور زدین به هر چی شاعره، ماشالله! خدارو شکر یه نفر که سرش به تنش میارزه مث ابوالحسن نجفی این حرفو زد، ما که یه عمره داریم میگیم این روزنامهنگارای ایران بیسوادن، هیچی بارشون نیست، دوزار سواد ندارن، دو تا کتاب نمیخونن، هی گفتن نگو بهشون برمیخوره. حالا میگم، میخواد بهتون بربخوره، میخواد نخوره، به تخمم. طبیعتا منظورم همه نیست، خودم دوستای روزنامهنگار باسواد و کتابخونی دارم، ولی خداییش بیشترشون انگار به جای مغز پهن کردن تو سرشون (اون «پهن»رو بر وزن «اهن» تو مستراح بخونین).
کاش نجفی یه خرده راهنماییشون هم میکرد که چی کار کنن از این جهل مرکب خلاص شن. اما حالا که استاد این کارو نکرده، بنده جسارتا یه توصیه کوچولو میکنم که خیلی هم راحته: هر چی میتونین کتاب بخونین!! توصیهم خیلی پیشپاافتادهست؟ خودتون میدونستین؟ پس میرسیم به توصیهی اصلی، چون میدونم این ضعف از کجا آب میخوره، از فراخی اسافل اعضا! آقا، یه خرده هم بکشین. خودتونو گول نزنین که هر روز روزنامه و مجله میخونین، چون میدونم هر روز میخونین ببینین دوستا و آشناهاتون چی نوشتن، ولی مسئله همینه، همهتون محدود شدین به کسشرای روزنامه و مجلهها...
دوم این که اینو اگه دلتون خواست بخونین در مورد «ادبیات احمدینژادی»، اگه مازوخیستین، میخواین حرص بخورین، از عصبانیت زمینو گاز بگیرین، موهاتون سفید شه، اینو بخونین. حوصله ندارم واسه یه همچین کسشر پر از تناقضی وقت بذارم، فقط فکر کردم یه نمونهی دیگه بیارم از اون مسابقهی وقاحتی که قبلا گفتم، فقط واسه ثبت در تاریخ
کاش نجفی یه خرده راهنماییشون هم میکرد که چی کار کنن از این جهل مرکب خلاص شن. اما حالا که استاد این کارو نکرده، بنده جسارتا یه توصیه کوچولو میکنم که خیلی هم راحته: هر چی میتونین کتاب بخونین!! توصیهم خیلی پیشپاافتادهست؟ خودتون میدونستین؟ پس میرسیم به توصیهی اصلی، چون میدونم این ضعف از کجا آب میخوره، از فراخی اسافل اعضا! آقا، یه خرده هم بکشین. خودتونو گول نزنین که هر روز روزنامه و مجله میخونین، چون میدونم هر روز میخونین ببینین دوستا و آشناهاتون چی نوشتن، ولی مسئله همینه، همهتون محدود شدین به کسشرای روزنامه و مجلهها...
دوم این که اینو اگه دلتون خواست بخونین در مورد «ادبیات احمدینژادی»، اگه مازوخیستین، میخواین حرص بخورین، از عصبانیت زمینو گاز بگیرین، موهاتون سفید شه، اینو بخونین. حوصله ندارم واسه یه همچین کسشر پر از تناقضی وقت بذارم، فقط فکر کردم یه نمونهی دیگه بیارم از اون مسابقهی وقاحتی که قبلا گفتم، فقط واسه ثبت در تاریخ
No comments:
Post a Comment