Saturday, December 13, 2008

«چرا می‌نویسیم؟»

لوکلزیو: چرا می‌نویسیم؟ فکر می‌کنم هر یک از ما پاسخ خاص خودش را برای این سوال ساده دارد. هر آدمی تمایلات و محیط و شرایط خاص خودش را دارد. و همین طور کاستی‌های خاص خودش. این که می‌نویسیم به این معناست که عمل نمی‌کنیم. به این معنا که مواجهه با واقعیت برای‌مان سخت است، و از همین رو راه دیگری را برای واکنش نشان دادن انتخاب کرده‌ایم، راه دیگری برای برقراری ارتباط، برای فاصله گرفتن و وقتی برای تامل و سبک و سنگین کردن داشتن.
دیگر مدتی است که نویسنده‌ها آن قدر گستاخ نیستند که باور داشته باشند می‌توانند دنیا را تغییر دهند، که می‌توانند از طریق داستان‌ها و رمان‌های‌شان نمونه‌ی بهتری از زندگی خلق کنند. حالا دیگر فقط می‌خواهند شاهد باشند. نویسنده می‌خواهد شاهد باشد، در حالی که اغلب اوقات در واقع چشم‌چرانی بیش نیست.
بهترین نویسنده در مقام شاهد آن نویسنده‌ای است که به رغم میل باطنی خود شاهد و گواه است، بی آن که خود بخواهد....
این دو سه پاراگراف اول از سخنرانی لوکلزیو تو مراسم جایزه‌ی نوبله که هفته پیش برگزار شد. گاردین امروز بخشی از این سخنرانی‌رو، در واقع گلچین‌شو، چاپ کرده که اگه بخواین می‌تونین این‌جا بخونینش.
من هم مث خیلی‌ها خوشم نیومد که لوکلزیو نوبل ادبیاتو گرفت. ولی عجالتا دارم سخنان گهربار ابوتراب خسروی‌رو که آثارشو هم‌تراز با آثاری می‌دونه که به‌اصطلاح جوایز جهانی می‌گیرن در مصاحبه‌ش با فرهنگ آشتی هضم می‌کنم تا بعد در این مورد بنویسم

No comments:

Followers